ریشه بودیم تو خاک شور در آرزوی بارون
بارون اومد جون گرفتیم تو خلوت بیابون
شبای ما کنار هم شبای رنگینی بود
آسمون بود ستاره بود سکوت سنگینی بود
حالا منم درختی پیر وخسته
شاخه هامو دست زمون شکسته
حالا منم درختی پیر وخسته
شاخه هامو دست زمون شکسته
اون شبی که توفان اومد شنا رو تو نشستن
پنجه های باد و توفان شاخه هاتو شکستن
فرداش که توفان تموم شد من موندم و بیابون
گرمای خورشید رو تنم تو دشت لخت و عریون
حالا منم درختی پیر وخسته
شاخه هامو دست زمون شکسته
حالا منم درختی پیر وخسته
شاخه هامو دست زمون شکسته
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0